yaranemehr

Friday, May 19, 2006

عاشقانه

همه ما در مواقعي از زندگي دچار اندوه شده ايم كه تقريبا تمامي آنها به ظاهر عميق مي نمايد در حالي كه بسياري از اين حالات هيچگونه عمق و غنايي ندارند به جاه و مالي زائل و به مطايبه اي شادي جايگزين مي گردد.
غم ارزشي غم معنائي است و معناي آن از هستي و عشق به هستي جاري مي گردد محبوب در اين مقوله دست نا يافتني است و همو به دل عاشق جفا مي كند و شوق ديدار به فراق مي افكند و در واقع با اين غم است كه پايه هاي ادب پارسي بنا شده و مستحكم گرديده و ادبيات ملي ما ميراث دار غم گشته است و بجاست كه در عشق پارسي به دنبال شيرين و فرهاد نباشيم و عاشق را مريدي بدانيم در جستجوي مراد:

در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد

عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه اي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت

عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد

و تمنا را بسوزانيم به آتش حقيقت كه اگر قرار باشد بر شكوه و جلال و كمال آنچه انسانش نامند رسيد هر تمنائي مانع و رادع است الا عشق والا كه از جمال يار به دل عاشق زار مي تابد

1 Comments:

  • مهران نازنين با سلام..از نفس گرمي كه به
    خانه وبلاگم دادي..صميمانه ..باز هم سپاسگزارم
    و براي تو مهربان مي نويسم..
    .......................................................
    غم نان
    غصه ي آب
    غزل گريه ي اين جنگل سرد
    و فرو باري اين تاريكي
    --- تاريكي
    رويائي ست .....
    .........................................................
    مثل نوشته هايت آينه باشي... رامين

    By Anonymous Anonymous, at 9:40 AM, May 20, 2006  

Post a Comment

<< Home